اختصاص ۱۵۰ میلیارد ریال برای راه‌اندازی مرکز هوشمند ترافیک در مشگین‌شهر

سهم اردبیل از ۳ درصد نفت ۵۰۲ میلیارد تومان است

غرامت کشاورزان مشگین‌شهری در کوتاه‌ترین زمان پرداخت می‌شود

دیجیتال علیه مطبوعات

خسارت سیل به کشاورزان مشگین‌شهر در حال ارزیابی است

تعداد ثبت‌نام کنندگان مسکن ملی استان اردبیل به بیش از ۱۱۶ هزار نفر رسید

سارقان سیم‌های برق در مشگین‌شهر دستگیر شدند

«موئیل» مشگین‌شهر در بین ۱۳ روستای مهم گردشگری کشور قرار گرفت

۱۰ نفر از اراذل و اوباش در اردبیل دستگیر شدند

آسیب دیدگی ۱۰۰ درصد محصول برنج در مشگین‌شهر

طغیان رودخانه‌های مشگین‌شهر در پی بارش‌های اخیر

بقعه شیخ حیدر مشگین‌شهر نماد معماری ایلخانان

کد خبر: 5694 | تاریخ انتشار: 19:02:30 - سه‌شنبه 5 اسفند 1393 | 1 نظر | |

بخش پایانی گفتگوی ائل پرس با محرم محمدزاده؛

دنیا یک طرف و کشور من ایران یک طرف/ شاید مسولین دوست دارند من تبدیل به مهره سوخته شوم

ایلقار نیوز:کمتر کسی می تواند منکر برنامه دیدنی محرم محمدزاده (عمو محرم) در سیمایelPress139312041418291424688509ir8_414x310 استانی و استقبال گسترده تمامی طیف های جامعه از این برنامه شود، حضور کم رنگ و شاید حذف برخی هنرمندان از عرصه تلویزیون نه تنها باعث می شود سوالات زیادی در ذهن ها پدید آید بلکه شایعاتی از قبیل تصادف و مرگ نیز دامن گیر آنها و خانواده شان  می شود، گرچه همه مردم از صفا و صداقت این هنرمند مردمی اطلاع دارند اما سعی کرده ایم گفتگویی شفاف و بدون پرده از روزهای اوج و حذف به یک باره عمو محرم برنامه  “کندیمیز” داشته باشیم. مشروح قسمت دوم و پایانی این گفتگو را در ذیل بخوانید:

ائل پرس: تو دوره ای که کار می کردید به خاطر دارید به چند روستارفتید؟

با برنامه تلویزیون و رادیو شاید  نزدیک ۷۰۰ الی ۸۰۰ روستا باشد نمیدانم شاید هم بیشتر باشد.


ائل پرس: از روستای خودتون برامون بگید. هنوزم رفت آمد دارید؟

روستای ما در نزدیکی ورزقان بنام قره بلاغ  است.بله همیشه رفت آمد دارم (آنا یوردم دی) آب وخاک مادری من روستا ست امکان ندارد رفت آمد نکنم اکثر فامیل ها در روستا ساکن هستند ما هم اکنون ساکن تبریزیم ولی رفت آمد می کنیم.

ائل پرس: تسلط شما به ادبیات ترکی  تا چه حد مربوط به تحصیلاتتون هست؟ 

ادبیات ترکی را  از طریق اساتیدی که تحصیلات آکادمیک داشتند و با همت و مطالعه خودم یادگرفته ام و الا مدرک من کارشناسی ارشد الکترونیک در گرایش فوتونیک  هست که کارشناسی الکترونیک را در دانشگاه شبستر وکارشناسی  ارشد را در دانشگاه آزاد اهر تمام کرده ام و یکسال هم در تهران در دانشکده صدا وسیما دوره تخصصی صدا وتصویر دیده ام .

ائل پرس: از مطالعاتی که داشته اید کتابهایی هم برای چاپ دارید؟

بله مجوز کتاب داغ هاواسی را  هم از وزارت فرهنگ و ارشاد  گرفته ام و از طرف انتشارات نباتی هم چاپ   اول رفته و یک سی دی صوتی هم روی کتاب هست که  دکلمه های شعرم با صدای خودم هست  و به امید خدا تا ده جلد  به چاپ خواهد رسید  وهر کتاب حدودا ۶۰ الی ۷۰صفحه هست  و محتوای همه آنها شعر ترکی است و چندین جلدکتاب دیگر هم در زمینه فرهنگ وفولکلور بومی در آینده به چاپ خواهم رساند.

ائل پرس: کتاب ها جمع آور آثار است یا تالیف خود شماست؟

نه خیر همه آثار و فولکولور به جاهایی که رفته ام تالیف خودم می باشد،در واقع ادبیات شفاهی را مکتوب می کنم ، از نحوه ی زندگی مردم مناطق مختلف تا آداب و رسوم و … همه ی موارد را به شکل مکتوب در می آورم.

ائل پرس: کتاب هایی که ذکر کردید دسته بندی شده است یا همه  کتاب ها در قالب شعر تالیف می شوند؟

ده جلد از کتاب ها در قالب شعرکه اکثر انها در قالب قوشما هستند ، البته  در کنار کتاب ها  تمام شعر ها یم  را به صورت صوتی همراه با موسیقی های لیریک خوانده ام و تبدیل به سی دی کرده ام که به امید خداوند این شعر ها توسط عاشیق ها و هنرمندان دیگر  خوانده خواهد شد.

ائل پرس: درباره زندگی امروزی که  از آن به سبک زندگی یاد می شود مطلبی جمع آوری کرده اید؟ کتابی برای چاپ در دست دارید؟

بله نزدیک به چند  جلد کتاب  مدت  هاست که در حال تحقیق و نوشتن هستم هنوز به مرحله چاپ نرسیده است، از سال ۷۳ تا کنون نزدیک به بیست سال است که در حال تحقیق هستم و بسیاری از اوقات برای تحقیق به مناطق مختلف سفر می کنم و از ازدواج و تعزیه و مراسم فوت و زندگی عادی گرفته تا خورد و خوراک و فرهنگ های ملی بومی مذهبی  را  جمع آوری کرده ام و در صورتی که منتشر شوند برای دیار  آذربایجان اهمیت زیادی خواهند داشت  چرا که ممکن است فراموش شود و این زندگی ماشینی که همه ما درگیر آن شده ایم و بسیاری از فرهنگ ها فراموش می شود.

همه از دور تشویق کردند در عمل کسی کمک نکرد/حاصل دوندگی هاتعداد زیادی نامه بی نتیجه بود

البته تصمیم داشتم با هنرمند بزرگ موسیقی اذربایجان اقای امیر برا بسیاری از فرهنگهای بومی محلی را به تصویر هم بکشیم  و برای نسل اینده به یادگار بگذاریم  ولی برای پیداکردن اسپانسر مالی به هر دری سر زدیم وقتی طرح وایده خودمان را مطرح میکردیم   خیلی ها برای ما دست میزدند و تشویقمان میکردند که چنین هدفی را دنبال می کنیم و حتی میگفتند که کمک مالی نیز برای ما درنظر میگیرند ولی هیچکدام در عمل کمکمان نکردند حتی بعضی از افراد ی که بضاعت مالی خیلی زیادی داشتند   و کتابهای چند صد هزارتومانی را  برای رسیدن به شهرت  به چاپ می رساندند، در حالی که منابع داخل ان کتابها  برای اینده این فرهنگ و فولکولورجامعه ما  تاثیر چندانی نخواهد داشت،  ولی فرهنگی که بعد از چند سال عین قصه ها خواهد ماند  و هیچ اثری از انها در ذهن ایندگان باقی نخواهد ماند،  خلاصه تمام فرهنگ بومی اذربایجان را میخواستم در ۲۰ سالی که رفته بودم وپیدا کرده بودم  به نسل اینده ضبط کنم وهمراه با کتابهای متعدد که  یادگاری برای نسل اینده باشد که متاسفانه نشد  وبی جهت یک سال به دنبال اسپانسر مالی گشتیم  و فقط حاصل این دویدنها تعداد زیادی نامه گردید که هرکس الکی برای ما پاراف میکرد و زیرش دستورمینوشت  وبعد از مدتها  (مهر بایگانی شود ) می خورد.

هر چند که امروز زندگی ها در همه جا شباهت زیادی به هم دارد چرا که مردم به وسیله تلویزیون و چیز هایی که مشاهده می کنند سعی می کنند خود را شبیه هم کنند یا نواقص زندگی خود را تامین کنند و مطالبی را که در تحقیقات نوشته ام اکنون در روستاهای دور افتاده  ودر جاهای خاص باقی مانده  انشالله که زمینه فراهم گرددواین میراث ملی بومی مذهبی به نحو احسن برای نسل ایندگان به یادگار بماند،  برای مثال در یکی از روستاهای دور افتاده اذربایجان  از ریشه گیاه کریش که در ترکی(چیریش)میگویند، خانم ها ریشه این گیاه را از کوهها جمع می کنند و سپس خشک کرده  و در اسیاب خرد  میکنند و افزودنی های خاص می افزایند  بعد خیلی از مایحتاج زندگی شان را از ان درست میکنند و کوزه هایی درست میکنند که روغن زرد را در آن نگهداری می کنند، آیا اینها واین نوع زندگی نمی تواند برای این مرز بوم توریست جذب کند ؟ شما فکر کنید اگرمن بتوانم همه اینهارا ضبط کنم وبه هر سوی جهان نشان بدهم توریستها  علاقه مند نمی شوند که از این نوع زندگی هابهره ببرند مطمن باشید توریستهای دنیا عاشق برجهای بلند این شهر نیستند آنها فقط به خاطر فرهنگ های خاص این  مرز بوم به اینجا خواهند آمد.

ائل پرس :در آمدتان از راه هنر و ادبیات  چطور هست؟

با تخصص اصلی خودم می توانم پول خوبی درآورم اما از روی علاقه به این کار روی آورده ام/شاید مسولین دوست دارند من تبدیل به مهره سوخته شوم

ببینید تخصص اصلی  من الکترونیک است و به راحتی می توانم با چند کارخانه قرار داد ببندم  و کار کنم، اما از روی علاقه به این کارها روی آورده ام والا از لحاظ مادی چیزی عاید ما نمیشود و متاسفانه مسولین از افرادی مثل  ما حمایت نمی کنند و به جای اینکه امثال بنده راکه نزدیک به ۲۰ سال از زندگی اش را برای تحقیق درباره فرهنگ و فولکولور آذربایجان گذاشته ایم  انتخاب کرده و استفاده کنندتبدیل به یک مهره سوخته کرده و کنار می گذارند و شاید هم از این کارشان خوشنود هستند.

در حالی که در جاهای  دیگر به افرادی  ما نند  ما  ارزش قائل هستند ، اما در اینجا کسی که در وادی هنر است در عالم خیال خود روزها وشبهایش طی کرده و تنها برای علاقه اش  زندگی می کند.

ائل پرس: آثاری که در حال تولید دارید من جمله کتاب ها نهاد یا سازمان خاصی حمایت می کند؟

هیچ کس حمایت نمی کند فقط از جیب خودم خرج می کنم

نه خیر از این آثار هیچ کس حمایت نمی کند و از جیب خودم و هزینه شخصی برای چاپ آنها خرج می کنم و به همراه دوستم آقای پور  شریف (انتشارات نباتی ) از پس انداز اندک ماهیانه ای که داریم خرج می کنیم.

ائل پرس: بعد از اتمام برنامه شما تاکنون تماسی از صدا و سیما صورت گرفته است؟ به عنوان مثال از تجربه شما استفاده کنند؟

تاکنون کسی از صدا و سیما تماس نگرفته/در کنار روستاییان بودن برای من مایه مسرت است

 من کارمند صدا وسیما هستم وهر روز در اداره هستم البته اگر بخواهند ما در خدمت هستیم ولی تا بحال کسی نخواسته….با این وجود صدا و سیما هر زمان که خواسته ما رفته ایم و در صورتی که زمینه همکاری در صدا و سیما مهیا گردد  حتما قبل از چاپ دیگر  کتاب هایم  در خدمت جامعه خواهم بود چون واقعا من روستاییان را خیلی دوست دارم و در کنار آنها  بودن برای من مایه مسرت هست،  در هر صورت بیکارنمی مانیم  به  عنوان مثال اکنون در حال آماده سازی کنسرتی که مربوط به فولکولور آذربایجان می باشد  هستیم و احتمالا این کنسرت در  چند کشور دنیا به اسم موسیقی محلی اذربایجان کنسرت و مراسم اجرا کند.

ائل پرس:  حال حاضر  بغیر از  شعر و  کتاب هایی که در دست چاپ دارید  برای  درآمدزایی در  کاری  خاص مشغول هستید؟

به غیر از کار در  واحدفنی  مهندسی همچنین  با همسرم خانم رحیمی اذر  یک نمایندگی بیمه ایران  داریم  که در انتهای دارایی سوم  همان فلکه پاسگاه  دایر می باشد  به هر حال خداوند روزی رسان هست و داریم زندگی می کنیم


ائل پرس: یک شایعه ای درباره شما چند وقت پیش ایجاد شد راجع به تصادف و فوت و…که همکاران خبرنگار ما با شما تماس گرفتند و همچنان نیز همان گفتگوی کوتاه بازخورد دارد و بسیاری از مخاطبین ابراز خوشحالی می کنند از زنده بودن عمومحرم، فکر می کنید علت این شایعات چیست؟

کسانی که این شایعه را درباره من درست کردند باید در قیامت جواب دهند

متاسفانه کسی که در تلویزیون بوده و به هر  شرایطی  از این رسانه دور می شود نظرات مختلفی درباره وی گفته می شود و یک چیزی در یک ذهن یک نفرتراوش می کند و یک کلاغ چهل کلاغ می شود تا اینکه در جامعه پخش می گردد، قضیه تصادف نیز یک شایعه ای بود که من نفهمیدم از کجا شروع شد و خودم نیز تعجب کردم، واز هیچ جا هم به ما نگفتند که یک چنین شایعه ای وجود دارد ،خلاصه من در مسافرت بودم  تا تبریز امدم دیدم همه نگران وپریشان منتظر من هستند…. به هر حال هر کسی هم دوست دارد هم دشمن و من از این شایعه دلخور شدم چرا که به هیچ کس بدی نکردم و کسانی که این شایعه را برای من درست کردند در روز قیامت جوابگو خواهند شد البته میدانم  که از شنیدن این خبر همه دوس داران اینجانب ناراحت و اندوهگین  شدند و من از این بابت از انها معذرت میخواهم .

ائل پرس : البته اگر نیت دشمنی در کار بود کاملا برعکس جواب داد

دوست داشتن به شعار نیست/ آبروی رسانه را به آبروی خود ترجیح می دهم

شاید با این شایعه قصد داشتند که از یاد و خاطره مردم برویم…به هر حال پیگیری های مردم تداعی می کند که من در دلهای مردم جا دارم و این علت دارد، خداشاهد است که من نیز مردم را از ته دل دوست دارم و دوست داشتن باید از ته دل باشد چرا که دل به دل راه دارد و یک نفر نمی تواند الکی خود را به این ور آن ور بزنداکنون زمان تزویر حیله  نیست چون همه باسواد و روانشناس هستند و همه از دل هم خبر دارند .

واقعیت این است که تلویزیون یک رسانه ملی است و ما در قبال این رسانه عظیم مسولیت های سنگینی داریم  بنابراین  حقیقت این است  که ما  آبروی رسانه را ارجح تر از آبروی خود می دانیم؛، دلیلی ندارد برخی ها که کاری از دست خودشان برنمی آید تا برنامه خود را موفق کنند برای کسانی که کار می کنند شایعه سازی کنند

و ای کاش در همه جا  رقابت ها تبدیل به حسادت نشود، همه باید رقابت کنند ولی رقابت سالم و به دور از سنگ اندازی و حسادت و…

ائل پرس: به نظر شما چرا چنین رقابتی رخ می دهد؟  آیا این نوع رقابت مختص تبریز یا شهرستانهاست یاتهران نیز به همین منوال است؟ چرا که به عنوان مثال  اتفاق افتاده که در اینجا به یک مجری بهای چندانی نداده اند اما در تهران تبدیل به یک مجری موفق شده است

هستند کسانی که در اینجا قدرشان را نمی دانند ولی در تهران موفق می شوند

 اری بودند کسانی که  در اینجا زمینه فعالیت در اینجا برای انها پیدا نشد ولی در تهران به چهره های معروف تبدیل شدند  مانند رضا رشید پور  یا جلال سلیمانی  و…..

من و رضا رشید پور با هم دوست بودیم  و در یک دوره  به سازمان وارد شدیم و رفاقت داشتیم که به تهران رفت یا جلال سلیمانی که رفاقت صمیمی با هم داشتیم به تهران رفت و این ها افراد خبره ای بودند که استفاده نشد و به تهران رفتند به هر حال بنده یک نویسنده هستم و خادم این مردم هستم  که اگر کار مورد علاقه ام در  تلویزیون  فراهم بشود در خدمتم  در غیر این صورت به نوشتن ادامه می دهم .

 به هر حال این شغل ما  به تجربه و زمان و تخصص و مطالعه و زحمت  نیاز دارد و هر کس که تجربه زیادی داشته باشدبیشتر زحمت کشیده  کارش  قابل قبول تر  خواهد بود .

ائل پرس: از دوره ای که کار کردید بهترین و بدترین خاطره را که در ذهنتان مانده بفرمایید

خاطرات زیادی وجود دارد اما خاطره خوب؛ زمانی که به روستا ها سفر میکردم بدون اینکه من بگویم یا بفهمم از درون دل من خبر داشتند و مردم روستا من راهمانند فرزند خود می دانستند و بنده این موضوع را فطری دانستم که انسان ، طرف مقابل خود را می شناسد و اگر انسان دارای ذات خرابی باشد هر اندازه بخواهد خود رافرد خوبی نشان  دهد امکان پذیر نیست و کسی وی را قبول نخواهد کرد .

من همه مردم روستا را همانند خانواده خودم می دانستم دختران جوان  همانند خواهرانم  ، پسرانش مانند  بردارانم ، مادران پیر همانند مادرم و پدران نیزهمانند پدرم بودند و من حس میکردم  که من با این انسانها  زندگی کرده و بزرگ شده ام و دل به دل راه داشت من با دیدن مردم روستا خوشحال و سرزنده می شدم.

پوتین پاره را برای درک شرایط مردم روستا عوض نکردم…

و خاطرات تلخ؛ در روستاهای زیادی از فقر و زندگی سخت مردم رنج می بردم از کفش ها و جوراب های پاره در زمستان تا پاها و تن ها ی برهنه ما را اذیت می کرد حتی تلخی این صحنه ها به زندگی ما نیزمنتقل می شد و زمانی که به خانه برمی گشتیم تلخی های مشاهده شده از یاد ما نمی رفت اگر چه هیج جا نگفته ام اما پیش آمده بود که پوتین من پاره شده بود و دلم نمی آمد پوتین گرم و سالم بپوشم چرا که وقتی آب وارد پوتین من  می شد و پاهایم یخ می زد مردمان و بچه های فقیر  روستا ها را خوب درک می کردم مردم روستا هم توصیه می کردند که پوتین بخرم می گفتم انشالله خواهم خرید …

ائل پرس: چرا اینگونه است؟ فقط وضع شما بدین نحو است یا همه چینین  وضعی دارند؟

به هر حال ما هم همانند مردم هستیم به عنوان مثال با هزاران ارزو بعداز چند سال کار کردن سخت  با هزاران قرض ووام  یک خانه میخرید می بینید که همه ی حقوق خرج اقساط خانه می شود و برای یک زندگی ساده معطل می مانید  تا اقساط ها به پایان رسد عمر ما نیز به پایان میرسد.

ائل پرس: از آقازاده تان امیر مهدی چه خبر؟ مدرسه می رود؟

نه خیر اکنون ۵ سال سن دارد وبه مهد کودک میرود تو خونه فقط  با اسباب بازیهایش بازی میکند خودش هم عاشق ماشین و کارتون هست  و بنده هم هر شب به عنوان تعمیر کار اسباب بازیهای او را تعمیر می نمایم

ائل پرس: اگر اجازه دهید در سوالات پایانی چند کلمه بپرسیم تا احساس خود را نسبت به کلمات بیان کنید؟

ایران: دنیا یک طرف و کشور من ایران یک طرف، فکر می کنم در کشورهای دیگر بیشتر از ده روز نمی توانم دوام بیاورم

آذربایجان: (آنا یوردوم  +گوزومون نوری ) سرزمین مادری+ نور چشمهایم

عمو محرم: عمو محرم! (ائل دردی بیلن+ الینن آغلاییب الینن گولن ) کسیکه درد ملت را می فهمد+با مردم میخندم و با آنها گریه میکنم

روستا: خاطره بچگی هایم  +بهترین دوران عمرم  به یاد روزی میافتم که با پدر و  مادر جهت درو کردن سنبله های گندم به جاهای دور روستا می رفتیم

 

صدا و سیما:  زمانی رویایم بودکه در پشت میکروفن  در رادیو صحبت کنم  (با خنده بیان می کند)

ادبیات فولکولور آذربایجان: ( گئچن  نسیل لرین قالارگی پایی + اوزاخ داکی یاخیننار)میرث گذشته گان + نزدیک های دور

قره بلاق: (اورییمین بندی دی+اورا منه خاطیره لر کندی دی ) بند دلم هست +روستای خاطراتم هست

زلزله ارسباران: روزهای غم واندوه و گریه ایی که  از ته دلم برخاست

آتا(پدر): شان و  شهرت

آنا(مادر): حسرت  دویغو  حقیقت مهربانی

امیر مهدی:  با دنیا عوض اش  نمی کنم نبینم میمیرم


یکی نکته ای که مدتی است باعث ناراحتی من شده ، متاسفانه جوانان ما ازموسیقی محلی ما دور شده اند  به عنوان مثال  استقبال از کنسرت فردی مانند چنگیزمهدی پور که در دنیا تک است نسبت به کسانی که از تهران می آیند کم است  و تمامی علت ها مربوط به تبلیغات است چون موسیقی محلی ما را به خوبی به جوانان شناسایی نکرده اند و من تاسف می خورم به این قضیه  و شاید برخی ها فکر کنند ادبیات و فولکلور ما از بین برود اتفاقی رخ نمی دهد ولی در واقعیت بدین نحو نیست  شاید یک جوانی فکر کند موسیقی محلی حرفی برای گفتن ندارد اما حرف ها و شعرهای عایشقلار پر از حکمت و نصیحت است که الهام گرفته شدهاز حکمت های گذشته گان  امیدوارم شما بهعنوان یک رسانه خوب به مردم اطلاع رسانی کنید ولی تبلیغات طوری پیش رفته که علاقه  مردم به سایر موسیقی ها  بیشتر از موسیقی محلی است اما باید بدانیم که اگر این موسیقی محلی که آمیخته با فرهنگ ماست از یاد برود  قابل بازگشت نیست.

ائل پرس: حرف آخر؛

تاکنون نگفته ام؛اما از همسرم به خاطر لطف بی دریغش ممنونم

حرف آخرم اینکه چند سالیست هیچ جا این حرف را در گفتگو ها نگفته ام،من چند سالی که به روستا ها می رفتم تازه ازدواج کرده بودم  و روزهای زیادی از همسرم دور بودیم ، گا هی اوقات پیش می آمد که چندین روز به خانه نمی رفتم و اکنون  می بینم که  همسرم در زندگی فراز نشیب های زیادی تحمل کرده است که در نبود من نیز این سختی ها را تحمل کرده، در حالی که  باید من زندگی بیشتر  او را همراهی می کردم  با تمام وجود از همسرم تشکر می کنم چون هیچ کس اندازه ی ایشان درهمان سالها سختی نکشید از خرید های خانه گرفته تا کارهای مردانه  را به تنهایی انجام می داد و اکنون می بینم که چه زحمت هایی کشیده و روزهای سختی را پشت سر گذاشته است از ایشان به خاطر تمامی زحماتش متشکرم  ارزو دارم او هم در کار خویش موفق باشد چرا که واقعا به کار خود در بیمه ایران علاقه خاصی دارد  و مهارتهای زیادی را کسب نموده است.

ائل پرس: همسرتان اکنون راضی می شوند به همان روزها برگردید؟

بله راضی هستند البته به خاطر ملت شاید راضی  باشد چون وقتی من در دورها هستم مشکلات زندگیبه دوش اوست

ائل پرس: پس طبیعتا کار  شمارا می پسندیدند؟

خیر، فقط به خاطر اینکه مردم  کار را می پسندیدند راضی می شدند، چون مسیرها خطرناک بود، جاده های کوهستانی، مسیرهای صعب العبور و پر دره و جاده های ناهموار مسیر را خطرناک کرده بود

ائل پرس: تشکر می کنیم از وقتی که در اختیار ما گذاشتید

سایت شما اسم زیبایی دارد

بنده نیز از شما تشکر میکنم و آرزوی موفقیت دارم و به نظرم ائل پرس و چند مورد از همین سایت ها پایگاه خبری خیلی خوبی که وجود دارند، واقعیت اینگونه است که مردم وقت زیادی برای مطالعه نشریات ندارند ولی گوشی های تلفن همراه که مجهز به اینترنت هستند راحت تر از نشریات و روزنامه ها از این پایگاههای خبری استفاده می کنند و به نظرم سایت شما اسم بسیار زیبایی دارد، ائل  همان نشانی از مردم و ائل ما هست و انشالله که حرف دل مردم را به همراه فرهنگ، فولکولور، رسم و رسوم، موسیقی، ادبیات و … رابیان کنید از همه دوستان و کارکنان این سایت خبری کمال تشکر  را دارم.


 ائل پرس/ سجاد حسین زاده؛

استفاده از این مطلب با ذکر منبع بلامانع است


1 ديدگاه مطلب براي " دنیا یک طرف و کشور من ایران یک طرف/ شاید مسولین دوست دارند من تبدیل به مهره سوخته شوم " ارسال شده است.

  1. جاواد خطر گفت:

    یاشا قارداش…دردوون دیسین ایستمیه نوئین یوره یینه

ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین و تضییع حق بوده یا ضعیف و دارای بار حقوقی باشد، تائید نخواهند شد


آخرین اخبار