ایلقار نیوز: اکثر مقالات و یادداشت ها که در انتقاد از وضعیت موجود مدیریتی نوشته می شود بر این مبنا استوار است که چرا نتوانسته ایم در امور مختلف ترقی و پیشرفت کنیم و یا این که راهکارها و راه و روش برون رفت از این وضعیت مطرح می شود. اما بیش تر این پیشنهادات یا کلی گویی هستند و یا خود همین پیشنهادات به امکان سنجی و نقد و بررسی بسیار نیاز دارند و حتی در یک نگاه اولیه بسیار نا کار آمد و سطحی به نظر می رسند.
در مواردی انتقاد و یا پیشنهاد بسیار سازنده ای ارایه می شود. با این همه، انتقاد و ارایه راهکار در روند توسعه و پیشرفت، لازم و ضروری و حتی اگر دارای اشکالات و نواقصی هم باشد بسیار مفید به نظر می رسد. در سوی دیگر در کشور ما نتیجه و تأثیر و از همه مهم تر استقبال مراکز و مسؤولین در قبال انتقاد و پیشنهادات و ارایه راهکار و نقد عملکرد ها چنان اسفناک است که اکثر صاحب نظران و نقادان حوزه های مختلف چنان دلسرد شده اند که این روال را بیهوده می انگارند و در بسیاری از مواقع اتهامات و تهدیدهایی را هم نصیب خود کرده اند اما این دلسردی پر بی راه هم نیست.انتظار غیر این نامعقول می نماید.
در این مطلب کوتاه ابتدا چندی در مورد چند و چون پیشنهادات و انتقادات ارایه شده به مدیران بحث کرده و در ادامه به گوشه هایی ازچرایی انتقاد ناپذیری و عدم اجرای برنامه ها و ایده های پیشنهادی و علل به نتیجه نرسیدن مدیرت رایج در کشور می پردازیم.
در کشور ما اکثریت نخبه گان تا زمانی که بر مسند مسؤولیت و قدرت ننشسته اند منتقدان چیره دستی هستند و هر آن چه در پیش رو می بینند را مورد نقد و بررسی قرار می دهند. این بسیار خوب و مغتنم است لی کن در آن سوی ماجرا، آن گاه که خود به هر طریقی به آن مسؤولیت مورد نظر دست پیدا می کنند چنان تحولی در آن ها به وجود می آید و از انتقاد و منتقدین دوری می جویند که در صورت امکان در صدد پاک کردن کلمه نقد و انتفاد از فرهنگ لغات بر می آیند، تا آن مسند عزیزتر از جان به خطر نیفتد ( در ادامه به این مسأله خواهیم پرداخت).
البته ما همه مسؤولین و نخبگان را به یک نظر نمی پنداریم، هستند اشخاصی که عملکردشان قبل و بعد از مسؤولیت تغییری نمی کند اما این اشخاص در اقلیت قرار دارند. از سوی دیگر بسیاری از انتقادات از روی تخریب و لجاجت و بهانه جویی مطرح می شود که در آن اثراتی از تقسیم بندی های سیاسی و و منافع گروهی دیده می شود که در لوای پیشنهاد و انتقاد در صدد تضعیف طرف مقابل بر می آیند. این امر باعث می شود انتقادات و پیشنهادات وارد و به جا هم قربانی این نوع نگاهها گردد. مصداق بارزی هستند بر مثل تر خشک با هم می سوزند. و یا کسانی هستند که به علت خود کارشناس پنداری و داشتن ادعای دارا بودن چندین تخصص، از پیشنهادات کلی گذشته، وارد جزئیات می شوند در حالی که نه از لحاظ میدانی و اجرایی تجربه دارند و نه تحقیقات علمی انجام داده اند و با انتشار این نظرات بدون کارشناسی جو را غبارآلود می کنند و چه بسا با این چنین حرکاتی بسیاری از طرح های مناسب دچار شکست و آسیب می گردد. با این همه برنامه ها و طرح های پیشنهادی بسیاری وجود دارد که کارشناسی و دقیق و عملیاتی است اما متاسفانه به دلایلی که در ذیل خواهد آمد از طرف مسؤولین ذی ربط مورد بی مهری و بی اعتنایی قرار می گیرد و مسؤولین و مدیران مربوطه با مراکز علمی و اشخاص صاحب ایده و برنامه و دارای کارهای پژوهشی بیگانه هستند. حال چرا مدیران این چنین می کنند؟
آری مشکل تنها در طرف پیشنهاد دهنده و منتقدین چه مغرض و چه منصف نیست بلکه مشکلی بزرگ تر از آن ها وجود دارد و آن این که مدیران و مسؤولان بیش تر به منظور مدیریت و مسؤولیت پذیری نصب نمی شوند بلکه برای پاراف کردن نامه ها و امضاء نامه های معمولی و کارهای روزمره به آن ها مسؤولیت داده می شود تا آن طرف جبهه را برای بالا دستی خود حفظ کند.
مدیر و رییس اداره ای که بر اساس مصلحت نافعانه شخصی و یا گروهی مسؤولان بالادستی خود و یا بر اساس رابطه و نه ضابطه لباس مدیریت بر تن می کند، به جای مدیریت، تدارکات چی انتخاباتی و یا حافظ منافع عده ای است. آیا این مدیر برای تحول و پویایی زیر مجموعه مدیریت خود تلاشی خواهد کرد؟ مدیری که نگران این است که اگر فلان مسؤول در فلان منصب عوض شود و یا انتخاب نشود این میز و دفتر و دستک از کف برون خواهد شد به فکر تحول و تدبیر می افتد؟ چنین مدیری حتی در خواب شبانه هم در حال بررسی و موقعیت و ثبات پست مقام خود است. او می داند اگر تغییرات اساسی هم در این مدیریت ایجاد کند و بازدهی آن را بالا ببرد هیچ تأثیری در ادامه مدیریت او نخواهد داشت و با تغییر فلانی اوهم خواهد رفت پس برای چه منظور و انگیزه ای مدیریت کند؟ همان بهتر که در این مدت مدیریت به فکر بعد پایان این مسؤولیت باشد.
متاسفانه چنان خود خواهی و منفعت طلبی در کشور ما نهادینه شده که مدیران انتخابی و انتصابی بسیار به ندرت مدیران مجموعه خود را به خاطر عملکردشان در آن پست ابقاء و یا منصوب می کنند. آیا در چنین وضعیتی مدیری به دنبال طرح پیشنهاد و انتقادات از طرف نخبه گان و صاحب نظران خواهد بود؟ هر آن چه در سطور فوق آورده شد دلیل بر مشکل بسیار بغرنج و کلیدی در سیستم مدیریتی کشور ماست همانا عدم ثبات مدیریتی است که مدیر کاردان و مدبر را هم به سرنوشت بی تفاوتی و خلاصه شدن از موقعیت لرزان خود دچار کرده است.
هر چقدر مسؤولین انتخابی و مدیران رده بالا داخل در رقابت های ناسالم کسب قدرت باشند کم تر در زیر مجموعه آن ها رشد ترقی و توسعه اتفاق خواهد افتاد، اگر اشخاص منتخب و منتصب با روال عادی و شایسته سالارانه و بدون دخالت زر و زور و یا تطمیع و اغفال به مراکز تقنینی و اجرایی راه یابند کم تر به هر قیمتی به فکر تغییرات کلی در سطح مدیران خواهد بود و این موجب ثبات نسبی مدیران خواهد شد. این امر موجب رشد مدیریت پویا و سازنده خواهد شد. در پی فضای مناسب و منطقی است که پیشنهادات و اتنتقادات سازنده بر ایرادگیری های مغرضانه و غیر تخصصی چیرگی یافته و ثمرات پر بار آن جامعه را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد.
انتهای پیام/مشکین سلام