دکتر طاها عشایری، تحلیلگر مسائل سیاسی- اجتماعی:جامعه انسانی از انسانهایی ساختهوپرداخته شده، که دارای هویتهای گوناگون، فرهنگ مختلف و سلیقههای در تقابل و تطابق با یکدیگرند. معنایی یابی یک جامعه مدنی منوط به پیوسته بودن این انسانها در کنار یکدیگر است. حضور فعال و کنشگرانی مدنی، عرصه بودن در کنار هم را معنادار ساخته و زمینه یک اجتماع را تشکیل میدهد. همه ماها میدانیم زندگی در روستا، شهر یا هرجایی بهتنهایی امکانپذیر نیست. درست است که ماها در جامعه احساس میکنیم که جمعگرایی و بودن در کنار همه همیشه بوده و مرگ یا فروپاشی یکنهاد یا جامعه، آنچنان مهم نیست. اما خوب است بدانیم که حتی مرگ یک انسان به معنای فرد نیز در کل حائز اهمیت است و همانطور بودنشان. همه ماها با حفظ فرهنگ، حذف نقاط پرتنش، محل تناقض به یکجایی رسیدیم که میتوانیم سند توسعه و تحول را ردیابی کنیم. در کنار هم باشیم، سیر پیشرفت و ترقی ممکن است و مقابله با بحرانهای اجتماعی، استرس، طلاق، جرائم، قتل، و… بسیار ساده و آسان نیست. اما هرچه بین ماها انزوا و تک افتادگی رخ بدهد، به همانسان بحران درونی و بیرونی ماها را دچار گسیختگی نموده و ضمن ایجاد بحران هویتی، جامعه را به عضوی بیمار، غیرفعال، متراکم تبدیل میکند. فرهنگ سازنده، شخصیت انسانها و مفهوم بخشی به سازه اعتماد و اخلاق است.
جامعه نیز بر پایه اعتماد و سازه اخلاق استوار یافته و پایههای خود را استوار میکند. ایران ازجمله کشورهایی است که دران اقوام گوناگونی بافرهنگ و نگرشهای متفاوت و اما در سطح ملی کاملاً بههمپیوسته و یکدست حرکت میکنند. از کرد، فارس، لر بختیاری، عرب و آذری و بلوچ…. غیره زندگی شیرین و جهانی پر از معناداری را ساختهاند. جهانی که بدون تکتک اینها فضای غمبار و اسفبار تولید میشود و شبیه به جنگلی بیقانون میشود. جهان نیز همچنین از قومیتهایی زیادی همراه است. درروند تحولات دنیا، اقوام بسیار اثرگذار بودهاند چه در عقب رفت و چه در ترقی. اندکی به دوران قبل از قرونوسطی برمیگردیم و جنگهای صلیبی، جنگ طایفهای و گروهی را دررویای خیالپرداز خود مرور کنیم و تصویری از آن در حافظه بسپاریم. در همه اینها قوم با قوم به اسم برتری قومی جنگیدند و رفاه و شیرینی زندگی همدیگر را به تلخیها و وضعیتی اسفبار تبدیل نمودهاند. به دوران جدید در انقلابات امریکا، آمریکای لاتین و هند و پاکستان از عصر صنعتی به عبد نیز نگاه کنیم، گذر آنها به دموکراسی و رسیدن به سطحی توسعه بهسادگی به دست نیامده، اقوام باهم جنگیدند و خونریزیها رخداده و همه اینها اقوام همدیگر را به خاک خون کشیدند. اندکی تأمل در اینها نشان میدهد که ایدئولوژی قومی، نگرش استالینی، هیتلری، موسولینی یا قومگرایی فاشیستی اقوام را به جان هم انداخته است. پس تاریخ، تاریخ نزاع بین جامعههای یکدست نیست، بلکه جوامع یکدست بهراحتی به مدیریت بحران پرداختند.
اما نزاع و جنگ طایفهای و قتل و غارت بیشتر به مسئله قومگرایی متکی بوده است. اندکی ایران را تاریخ بررسی م یکتیم، از ظهور عصر پادشاهی ماد تا عصر ساسانی در ایران، تا زمان عصر مشروطه، تماماً، نبردها با نگاه قومی صورت گرفته است. خوانین و قدرتمندان جامعه را به تک تکه سنگی تبدیل نموده بودند که با منافع خود در جریان بوده است. اقوام دست بازیچه، خوانین و اربابان عصر بوده است. گذر از عصر پهلوی به عصر انقلاب اسلامی، نگاهی دیگر به اقوام را نشان میدهد، آن قرار گرفتن اقوام در قانون اساسی، منزلت یافتن اقوام و گروههای اجتماعی در کنار یکدیگر در سند مدنیت و قانون اساسی، اعتبار بخشیدن به خواسته و حرکت دادن آنها به سمت دموکراسی مطرح شد.
گذر از طردشدگی به جذبشدگی، قرار گرفتن در سامان جامعه ملی،همه اینها امکان داد که آنها بهمرور مزه و زیبایی مشارکت در جامعه مدنی، تصمیمگیری در سیاستهای جامعه، و… حق انتخاب، آزادی، استقلال و… نشان از برابری وبرتری جایگاه اقوام در عرصه کلان جامعه را نشان میدهد. اگر به انقلاب برگردیم، برگههای زرین آنها، شهیدانی هستند که از اقوام گوناگون برخاستند، در پایداری داری جامعه، فرای تعلقات متفاوت، به یک هدف آن نیز تعالی بخشیدن جامعه اندیشیدند، این سرمایه بزرگی بود که از ثمره انقلاب میتوان شمرد. انقلاب، ثمرات آن نه در بعد رفاه مادی، به بلکه بیشتر مسئله فرهنگی و اجتماعی بود که اقوام را بهبهم پیوند داده این خونها طلایی ماندگار، شهیدان زنده در فضای جامعه و خفته در خاک این وطن، همبستگی اخلاقی، روحی و عاطفی را ممکن ساخت، به نسل جدید آموخت، که ساختن یک جامعه، هزینه ر است، وقتی ساخته شد باید به هر نحو قدر آن را دانست و برایش تلاش کرد. میدانیم که به همان میزان که ازهمپاشیدگی قومی، جامعه و جنگ داخلی بین اقوام امری راحت است و اما نزدیک سازی آن به سار سخت است و زمانبر و فرساینده.
اندکی به منطقه بنگریم از عراق، سوریه، ترکیه … و دیگر کشورهایی که دچار سقوط شدهاند و در نبرد بیامان بین جامعه و دولت گرفتارند، بستری قومی دارند، اقوام با مذاهب متفاوت به اسم حقانیت باهم میجنگند، این بهترین سازوکار و کمهزینهترین روش برای تئوریسینهای سرمایهداری و غربی است، آنها در عصر کلاسیک از حضور نظامیان و زدن پایگاه نظامی کشوری را فتح میکردند و اما این امر هزینه اقتصادی و اجتماعی داشت، آنها در عصر پسا کلاسیک و نوین یاد گرفتند، میتوان از نخبگان قومی به بهترین روش برای تحقق اهداف استفاده کرد، میتوان انقلاب رنگی را روانه جهان سوم یا کشورهای درحالتوسعه ساخت. این بود که تکهتکه سازی قومی، باهدف نامتعادل سازی روابط اقوام را پیریزی کردند، که نتیجه آن تحولات ناامنساز کشورهای خاورمیانه و ظهور داعش میباشد. پس نیاز است برگریم به اقوام ایرانی که در همسایگی خود شاهد تجربیات تلخی است. ازیکطرف فشار کشورهای غربی در بازی هستهای و از طرف دیگر ناامیدی سیوچهارساله آنها از واژگونسازی و براندازی انقلاب اسلامی بوده است. پس راه چاره چیست، چه باید کرد…
اینک نیازمندان هستیم که رسانهها و نهادها گفتمان رهبری را در ابعاد سیاست و انسجام کالبدشکافی نمایند، مواظب گفتار و حرکات باشند، مردم آذریزبان خوب میدانند که این مسئله فتیله در رسانه کاری ناشیانه و نسنجیده بوده، چرا در تاریخ انقلاب، قهرمان نان زیادی نصیب و نثار این جامعه کرده و همانند سایر اقوام، نقشی مؤثر در جریان انقلاب داشتهاند و نخبگان ممتازی را تحویل جامعه جهانی دادند، به این خاطر نگاهی باید فراملی و ملی به این قضیه داشت و از سطح محلی گریخت. انتظار میرود با توجه به مسئله حساس انتخابات در سال آتی، نمایندگان، نهادها و ارگان مهم جامعه با نگاهی فراملی به این مسئله نگاه کرده و از تحریک احساسات گروهی و مدنی پرهیز کنند، میتوان صورتی دیگر از این ماجرا تعبیر کرد، صرف نگاه جزئی و محلی ممکن است، آسیبزا و تنشزا شده و نخبگان قومی به بحران سوق دهد. اشخاص صاحب نفوذ د محافل خصوصی و عمومی، از رنگ سیاسیان پرهیز گرد و با نگاه فرهنگی و اجتماعی به مسئله نگریخت. میتوان تذکر کرد که در سطح ملی مواظب رفتارهای متعصبانه و تحریک زا اجتناب شود، اما بیش از این میدانیم که جامعه بهآسانی میتواند دچار تکهتکه شود، پس انتظار میرود که نهادهای مدنی در جهت ترمیم اعتماد قومی نسبت به جامعه و هم به اقوام دیگر، قدم بردارند. دیگر عصر ارتباطات، اطلاعات، عصر حاکمیت فرهنگ بر نگرش قومی، طایفهای و حزبی است، به این خاطر اتکای بیشازحد بر امر اختلافی، محور گسست است تا انسجام. در سالی بزرگان جامعه در سیاست جهانی و داخلی به انسجام و همنوایی با اهداف و منافع ملی تأکید و توجه میشود، وظیفه خطیر همگانی است که در پیوند با منافع ملی نقشآفرینی نماییم و اقوام را در راستای منافع ملی و جهانی در برنامه قرار دهیم. در جهان صنعتی امروز، همچنان تفاوت قومی و زبانی، محور و ملاک استحکام دیوارههای دفاعی جامعه و سند توسعه و ترقی محسوب میشود، علت این امر نیز در هوش فرهنگی متفاوت و غنی تفاوت نژادی است. میتوان رویکرد به مسئله قومیت را تغییر داد، نگاهی دیگر به نقش بیبدیل آن در تحولات اجتماعی و سیاسی جهان، انداخت. به تعبیر مرحوم سهراب سپهری، چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید…. بر این اساس، آذری بودن، کرد بودن، بختیاری بودن و… صرفاً، تنها تناقض آفرین نیستند بلکه لطافت بخش و انسجام آور و پیامآور روزهای خوب برای ایرانیان است.
دکتر طاها عشایری اولا ما آذری و یا آذری زبان نیستیم بلکه ما ترک و ترک زبان هستیم آذری نامیدن ترکها به زمان استالین بر می گردد زمانی که استالین به ترکهای قزاق می گفت شما ترک نیستید بلکه قزاق زبان هستید ترکهای ازبک را ازبک زبان و ترکهای آزربایجان را آذری و آذری زبان می نامید تا بلکه جلوی اتحاد ترکها را بگیرد و بعد از سالهای سال الان فاشیستهای کشور ایران از این نسخه های کهنه استفاده می کنند به خاطر اینکه اینها اشتباها در ذهنشان آزربایجانی ها را کم سواد و حتی بی سواد تصور می کنند تا بلکه با آذری نامیدن ترکهای آزربایجان ترکها را از زبان و فرهنگ و اصالت ترک داشتنشان جدا کنند و از حق تحصیل به زبان مادری و نتیجتا حقوق شهروندی برابر داشتن با فارسها صرف نظر کنند.