اجاره سوئیت در مشکین شهر

ساختار کشور با مشکل تمرکزگرایی روبروست

زندان مشکین شهر دیگر جوابگو نیست

۱۰ کیلوگرم مواد مخدر در مشگین‌شهر کشف و ضبط شد

تعرفه‌های نامتعارف و داد اهالی مشگین‌شهر

افزایش سرعت وزش باد در اردبیل/بارش برف در ارتفاعات انتظار می رود

توسعه و محرومیت‌زدایی روستاها در اولویت قرار گیرد

گردشگری مشکین شهر باید ها و نبایدها

تعرفه گاز در مشگین‌شهر باید تغییر یابد

هتل‌ ساوالان مشگین‌شهر در اختیار افراد بی‌سرپناه قرار گرفت

مشگین شهر قهرمان مسابقات مینی‌فوتبال جام پرچم آقایان استان اردبیل شد

بلاتکلیفی ۶ ساله استخر مشگین شهر قابل قبول نیست

کد خبر: 20538 | تاریخ انتشار: 11:07:08 - شنبه 29 خرداد 1395 | 4 نظر | |

به مناسبت سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی:

تئوری تکامل معرفت دینی در اندیشه ی دکتر علی شریعتی

 ایلقار نیوز:امین یاری/ آیا پیشگامِ تئوری تکامل معرفت دینی ، دکتر عبدالکریم سروش می باشد؟در یاری2ایران ، دکتر عبدالکریم سروش به عنوان متوّلی تئوری تکامل معرفت دینی ، شناخته شده است . البته آیت الله دکتر محمّد مجتهد شبستری ، همگام و هم سو با او  ، در بسط و نشر این نظریه ، تمام تلاش و توان خویش را به کار گرفته است .

دکتر سروش در کتاب جریان ساز و جنجالی خود – قبض وبسط تئوریک شریعت – منظومه واژگان و عبارات خود را بر مدار این نکته ی بس اساسی متمرکز ساخته است که حقیقتِ دین ، ثابت است ؛ ولی فهم دین ، متغیّر و عصری می باشد.

در این مقاله در می یابیم که پیش از دکتر سروش و دکتر محمّد مجتهد شبستری ، نظریه ی ثابت بودنِ جوهر دین و سیّال بودن فهم دین ، توسط دکتر علی شریعتی بیان شده است و دکتر شریعتی در نشر این اندیشه ، پیشگام و پیشتاز می باشد .

در این مقاله ، نظریه تکامل معرفت دینی را از منظر دکتر شریعتی بررسی می کنیم. نظریه ای که یکی از نشانه های روشن اندیشه ی دکتر شریعتی در شناختن اسلام حقیقی و تطابق احکام الهی با  عنصر زمان به شمار می رود و ذهن تیز و اجتهاد پویای او را در سازگار ساختن اسلام با نیازهای زمان بیان می کند. البته چاشنی نگارشِ این مقاله را ، کتاب                       « دین اندیشان متجدد » از : محمد منصور هاشمی پدید آورد که اندیشه های شریعتی را به چالش می کشد و به زعم خود ، با چاقوی نقد و با چماقِ وهن ، بر بالین آرای او حاضر می شود .

دکتر شریعتی

دکتر شریعتی

شریعتی بر این باور است که امکان عرضه ی تفسیر دیگری از دین ، که گاه حتّی ممکن است معارض و مخالف تفسیر رسمی باشد وجود دارد . شریعتی ، تصریح می کند که از دین می توان در شرایط مختلف فهم های مختلفی داشت : می توان یک مذهبی بود و در عین حال ، شناخت خود را از مذهب و حقیقت ، تلطیف نمود و راه تکامل را پیمود. او برای مدّعای خود ، از سلمان و ابوذر یاد می کند که ضمن اینکه به حقیقت واحدی ایمان داشتند  امّا در یک سطح و دارای نگاه واحدی نبودند ؛ بلکه هر یک ، بر حسب شناخت وبینش خویش ، درجه ای از حقیقت وحی را در می یافت :

« امّا فرق است میان متحجر بودن و معتقد بودن . من می توانم یک مذهبی متعصّب باشم و در عین حال بینش و احساس و شناخت من از مذهب ، همواره در حال تلطیف و تکامل باشد . سخن پیغمبر درباره سلمان و ابوذر ، حکایت از این دارد که مذهب مجموعه ای از مفاهیم و احکام ثابتِ یکنواختِ منجمد نیست . هر کس به میزان عمق ادراک و غنای فرهنگی اش ، درجه ای از این حقیقت را در می یابد که با دریافت دیگری نه تنها یکی نیست که حتی مغایر می تواند بود » . (شریعتی ، علی ، 1389 ، بازگشت ، تهران ،الهام ، ص 216-215)

نظر شریعتی به عبارتی از پیامبر اسلام معطوف است که گویا پیامبر اسلام فرموده است اگر آنچه را که سلمان می داند ابوذر بداند دچار کفر می شود . به این معنا که عمق ادراک و غنای فکری سلمان ، بیشتر از ابوذر می باشد ؛ هر چند هر دو ، معتقد به حقیقت مطلق و پایبند به فرامین پیامبر خود می باشند . ) به نظر شریعتی ، این همان تحوّل و تکامل فکری  است که یک انسان می تواند داشته باشد و همین انسان کمال گرا و تحول خواه است که فاصله بی نهایت «بودن » و « شدن » را می فهمد و درک می کند .

بعضی از مخالفین و منتقدین شریعتی ، اذعان دارند که شریعتی ، « نه فقط کوشیده زمینه ای پویا فرآهم آورد بلکه بنیان بحث فهم ها و قرائت های مختلف از دین را گذاشته است ، بحثی که بعد ها به ویژه عبدالکریم سروش و محمّد مجتهد شبستری آن را بسط دادند » . ( منصور هاشمی ، محمّد ، 1393 ، دین اندیشان متجدد ، تهران ،کویر ، صص 63-62 )

با مطالعه ی « قبض وبسط تئوریک شریعت » به این نتیجه می رسیم که دکتر سروش آگاهانه و یا از روی توارد ، نظریات قبلی دکتر شریعتی را بسط داده و با زبان و ادبیات خاصّ خود ، در فربهی آن کوشیده است . در معنا و مفهوم ، هیچ فرق و فاصله ای دیده نمی شود . تنها فرق آن دو ، در قبض و بسط آن نظریه است . به این معنا که در آثار دکتر شریعتی با قبض و به اجمال آمده و در کتاب دکتر سروش با بسط و تفصیل . سروش در تبیین آن تئوری ، مصادیق فلسفی و شواهد کلامی و ادبیات عرفانی را به کار بسته است تا به هدف غایی خود نایل آید .

سروش می نویسد :

« فهم و معرفت در هر عصری هندسه ای دارد و فهم دینی هم همیشه عصری است . و مطهری یک دیندار عصر بود ، شریعتی هم . و دین هر کس فهم اوست از شریعت . همچنان که علم هرکس فهم اوست از طبیعت . یعنی این دو بزرگ علی رغم تفاوتهاشان ، خلوص و توانایی اندیشه دینی را در جغرافیای معاصر معرفت بشری می خواستند و تعریف می کردند .   باید اذعان کرد که نه ادب و نه فلسفه و نه کلام و عرفان ما ، هیچ کدام به قرار سابق نمانده اند و همه را قبض وبسط افتاده است . دیگر چه جای این مدّعا که فهم شریعت در این میان می تواند تحوّل نپذیرد و در دادوستد با آنها ، سود و زیان نبرد؟». (سروش ، عبدالکریم ، 1388 ، قبض و بسط تئوریک شریعت ، تهران ، صراط ، صص 179-178)

جای تعجّب است که دکتر سروش ، در موارد متعدّدی از عنوان « شریعتی » برای مدّعای خود بهره می جوید ولی در هیچ جایی به عبارت جملاتی از شریعتی در باب عصری بودن فهم دینی ، استناد نمی کند . شاید عدم ارجاع او به آثار شریعتی ، نشات یافته از عدم اشراف وی بر همه ی اضلاع اندیشه ی شریعتی باشد که دکتر درگاهی هم به این نکته تصریح می کند :  « سروش نیز مانند بسیاری از منتقدان ومخالفان شریعتی ، بر همه ی اضلاع و عناصر اندیشه ی شریعتی وقوف ندارد » .            ( درگاهی ، محبوب  ، 1393 ، شریعتی آشنای ناشناخته ، تهران ، کویر ، ص 32 )

البته بخشی از جوابیّه دکتر سروش به دکتر پیمان ، ما را از هر گونه تردید و گمانه زنی خارج می سازد که حقّ تقدّم در ارایه تئوری تکامل معرفت دینی ، از آن دکتر شریعتی است :

« دیدن جملات مرحوم دکتر شریعتی در باب تفکیک مذهب و مذهب شناسی ، و ثابت ماندن اوّلی و تحول دومی براستی برای من دل انگیز بود ، و اگر بیش از این آنها را دیده بودم ، بی هیچ درنگ در مکتوبات خود می آوردم . این جانب هیچ گاه برای تئوری « قبض و بسط ، ادعای بداعت نکرده ام و اینک نیز که در کار پیشروانی چون آن عزیز سید فقید ، چنین اشارات و تأییداتی می بینم ، سخت مباهی و مبتهج می شوم و به استقامت دلیل و سبیل « قبض و بسط » اطمینان بیشتری  می یابم » . ( قبض و بسط تئوریک شریعت ، ص 607 )

سروش در ادامه ی جوابیّه ی خود می نویسد :

« شهد الله که به هیچ روی ، داعیه ی جدال بر سر فضل تقدّم و تقدّم فضل ندارم. به ویژه که پای آن بزرگ در میان است و رخصت دراز دستی نمی دهد » . (همان ، ص 608 )

می توان گفت که دانسته های تفصیلی بعدی دکتر سروش بر اساس دانسته های اجمالی اشخاصی همچون دکتر شریعتی بنا شده است و در یک دور هرمنوتیکی ،‌ یکدیگر را کامل می کنند . به تعبیر دکتر محمّد مجتهد شبستری :

« می توانیم نوشتن یک کتاب علمی را مثال بزنیم و نشان دهیم که چگونه در جریان پیشرفت یک کوشش علمی نیز همواره دانسته های تفصیلی بر دانسته های اجمالی پیشین بنا می شوند و سپس مجموعه ی به دست آمده ، خود مقدّمه ی دانسته های تفصیلی بعدی قرار می گیرد و بدین ترتیب دانسته های اجمالی و تفصیلی پیشین و پسین ، در یک روند دوری ونیز تسلسلی همواره یکدیگر را کامل می کنند . با این مثال ، معنای دور هرمنوتیکی نیز به خوبی روشن می شود . (مجتهد شبستری ، محمّد ، 1389 ، هرمنوتیک ، کتاب وسنّت ، تهران ، طرح نو ، ص 18 )

به نظر دکتر شریعتی ، اصل حقیقت دین ، لایتغیّر است ؛ ولی عقل آدمی در مسیر رشدش ، دریافت ها و برداشت های مختلفی از همان اصل می تواند داشته باشد که این تکامل بشری را از متون دینی نشان می دهد .

می توان با ابزار اندیشه که همیشه در حال رشد و پویش است به سراغ حقیقتِ ثابت و لایتغیّر رفت و به اندازه ی ظرفیت و قابلیت  خود ، از آن بهره مند شد. مذهب و فهم مذهب ، دو مقوله ی مجزاست ؛ چراکه اولی ثابت و دومی متغیر است . فهم مذهبی بر حسب رشد فکری انسان ، تکامل پیدا می کند . مذهب شناسی باید همیشه در تغییر و تکامل باشد تا انسان بتواند پاسخ نیازهایش را از مذهب و حقیقت ثابت ، دریافت نماید :

« … این مفهوم که چون مذهب « مُنزل من الله » است ، بنابراین لا یتغیّر است و عقل آدمی در مسیر رشدش نمی تواند در آن حک و اصلاح و تغییری بدهد ، این نتیجه را ببار آورده که مخالفین مذهب ، خودِ این را دلیل بر کهنه شدن مذهب در طی تکامل بشر تلقی کنند و از یک طرف ، خود مؤمنین به مذهب ، به دلیل لایتغیّر بودن مذهب ، هرگونه تحوّل و هر گونه تکاملی را نفی کنند ، برای اینکه در کنار مذهب بمانند ؛ در صورتی که نه تنها مذهب با تکامل مغایر نیست ، بلکه تکامل مذهبی با ثابت بودن مفاهیم مذهبی مغایر نیست . مگر نه این است که قوانین طبیعت ثابت است ، اما علم طبیعت شناسی در طول تاریخ دائماً در تغییر وتکامل است ؟ مذهب هم همچون طبیعت ثابت است ، اما انسان ها در رابطه با مذهب تکامل پیدا می کنند ؛ همچنانکه انسانها در رابطه با طبیعت تکامل پیدا می کنند . همچنانکه ثابت بودن طبیعت مغایر با تکامل علم نیست، ثابت بودن مذهب هم مغایر با تکامل علم مذهبی نیست ؛ زیرا خود مذهب نیست که تکامل پیدا می کند . و همچنانکه خود طبیعت نیست که تکامل و تغییر پیدا می کند ، بلکه رابطه ی ذهنی ما با طبیعت است که تغییر و تکامل دارد ، رابطه ذهنی ما با مذهب هم باید تغییر و تکامل پیدا کند . این است که در عین حال که مذهب همان است که هزار و چهار صد سال پیش پیغمبراسلام اعلام کرده و به صورت یک کتاب تدوین شده ، این انسانها هستند که در فهم مذهب بر حسب رشد فرهنگی و فکری شان تکامل پیدا می کند . این مذهب شناسی است که باید دائماً در تغییر و تکامل باشد . ( شریعتی ، علی ، 1386 ، جهان بینی و ایدئولوژی ، تهران ، شرکت سهامی انتشار ، صص 28-217 )

شریعتی بر شناخت مذهب بر حسب نیاز روز ، تاکید می ورزد و آن را یک وظیفه می داند :

«… وظیفه ای است که باید انجام دهیم و هماهنگ با پیشرفت تمدن ، فرهنگ وعلم بشری باید مذهبمان را بهتر از نسل پیش بشناسیم ، و الّا متوقف شده ایم » . (همان ، ص 218 )

شریعتی ، تکثر گرایی در فهم دینی وتعدّدِ ابعاد فهم اسلامی را به رسمیت می شناسد و آن را یکی از نقاط قوت روشنفکر دینی می شمارد :

« من یک مبحثی داشتم به نام تعدّد ابعاد فهم اسلامی ، یعنی همه افراد انسان ، خود اسلام را که حقیقت واحدی است در قالب های ذهنیشان که باید بفهمند یک جور نمی فهمند و لازم نیست یک جور بفهمند » . (شریعتی ، علی ، 1382 ، علی(ع) ، تهران ، آمون ، ص 129 )

می بینیم که « پلورالیسم دینی » و تکثر گرایی در فهم دینی که در این دوران ، یکی از مباحث داغ حوزویان و دانشگاهیان به شمار می رود و چنین مهیب و خوف انگیز ، به تصادم آرا و حذف اشخاص انجامیده است ، قبلاً با زبان سلیس و با قلم عمیق دکتر شریعتی بیان شده است . هر چند بعداً بزرگانی همچون دکتر سروش و دکتر مجتهد شبستری ، ابعاد و زوایای آن مبحث را ، دامن گستردند و مطالب زیادی را به آن افزودند . محمّد منصور هاشمی که یکی از منتقدان جدّی واصولی دکتر شریعتی به شمار می رود این تقدّم قلمی را تایید می کند :

« مثال شریعتی درباره ثبات طبیعت و تغییر علوم طبیعی عیناً در قبض و بسط تئوریک شریعت آمده است . در واقع شریعتی مسأله را به اجمال طرح کرده بود و دکتر سروش آن را به تفصیل و بر اساس نظریه پردازی مستحکم تر بیان کرده است ، وگرنه ثبات اصل دین و تغییر فهم ها ( و به اصطلاح بعدی قرائت ها) از آن ، امری است که در آثار شریعتی به صراحت بیان شده است . البته برای شریعتی مساله اصلاً عمقی را که نزد سروش و شبستری یافته ، پیدا نکرده و به مثابه پرسشی معرفت شناسانه و هرمنوتیکی طرح نشده است » . ( دین اندیشان متجدد ، ص 64 )

محمّد منصور هاشمی ، در کنار تایید تقدّم قلم شریعتی در موضوع « نظریه تکامل معرفت دینی » ، نظریه شریعتی را مجمل و بسته می داند و می نویسد : « راه حل پیشنهادی او برای محدود کردن مساله ی قرائت ها کاملاً ناپخته و نارساست » . ( همان ، ص 64 )

شریعتی در جای جای مجموعه آثارش ، تصریح می کند که اسلام به عنوان یک مکتب و مجموعه ای از اعتقادات ، دچار تحول و تکامل نمی شود ، بلکه در مسیر تحولات تاریخ ، فرسایش می یابد و احتیاج به لباس ، تغییر فرم ، روابط و زبان پیدا می کند :

« خود اسلام به عنوان یک مکتب و مجموعه ای از اعتقادات ، دچار تحول زمان نمی شود . اسلام به عنوان یک دین ، در ظرف سنّتی جامعه ها و در کالبد تمدن ها و فرهنگ هاست که جنسیت خارجی پیدا می کند و به این صورت است که در مسیر تحولات تاریخ ، فرسایش می یابد ، احتیاج به نو شدن ، تغییر فرم ، لباس ، روابط و زمان دارد . مقصود از نو شدن ، حقیقت ثابتی که خود اسلام است ، نیست . وقتی افرادی می گویند ، باید در افکار مذهبی مان تجدید نظر شود و بینش مذهبی نو گردد ، و دین را باید به زبان این عصر ومتناسب و شایسته ی این نسل ، تبلیغ کرد ، مسلماً به معنی تغییر دین نیست بلکه به این معنی است که وقتی حقیقت ثابت ، در ظرف های سنّتی و نژادی و اجتماعی و فرهنگی و اعتقادی و فردی و فلسفی و روحی ، قرار گیرد ، بعد از مدّتی باید ظرف هایی که زائیده شرایط اجتماعی وتاریخی است و تغییر می یابند ، عوض کرد ، که اگر ظرف این حقیقت مقدّس را عوض و نو نکنیم ، مظروفش از بین می رود » . ( شریعتی ، علی ، 1388 ، اسلام شناسی ، ج 2 ، تهران ، قلم ، ص 71 )

دکتر شریعتی معتقد است که باید متناسب با زمان ، در بیان و ابلاغ حقیقت دینی ، تلاش لازم به عمل آید ؛ چرا که قرار دادن یک واقعیت جاوید در یک ظرف متغیّر کهنه شدنی ، آن واقعیّت جاوید را به صورت  سنّتی و ارثی در می آورد و خاصیّت پاسخ گویی را از آن سلب می کند . اگر ظرفِ ظریفِ زیبای زمان ، برای جوهرِ جاویدِ دین به وجود نیاید ، آن جوهرِ جاوید، جاودانگی اش را از دست می دهد و به عقب رانده می شود . شریعتی  با یک مثال جالب و ساده به بیان تئوری تکامل معرفت دینی می پردازد :

« مثلا اگر به همان منبر سه پله ای مسجدالنّبی و پیغمبر (ص) بسنده کنیم ، بعد از آنکه همه ی صداها ، همه ی آوازها ، شعرها و همه ی موسیقی ها وسخنرانی ها ، روی موج های بلند و کوتاه در سراسر دنیا پخش شد و منطقه ی وسیعی از کره زمین ، با رادیو و تلویزیون و مطبوعات و بلندگوها و فیلم ها ، پوشش فکری گرفت ، اگر عالی ترین و نجات بخش ترین و با حقیقت ترین سخنان را هم بگوییم ، در محدوده ی تنگ مجلس خصوصی خواهد ماند و خواهد مرد ، و به گوش دنیا نخواهد رسید » . (همان ، ص 72 )

احتمالاً دکتر شریعتی در تئوری تکامل معرفت دینی ، از علّامه اقبال لاهوری الهام گرفته که به او تعلّق خاطر خاصّی داشته است . اقبال ، سازگاری ابدیّت و تغییر را توصیه می کند و به اجتهاد در معنای حقیقی آن تاکید می ورزد : « اسلام وفاداری نسبت به خدا را خواستار است نه وفاداری به نسبت به حکومت استبدادی را . و چون خدا بنیان روحانی نهایی هر زندگی است ، وفاداری به خدا ، عملا وفاداری به طبیعت مثالی خود آدمی است . اجتماعی که بر چنین تصوری از واقعیت بنا شده باشد ، باید در زندگی خود ، مقوله های ابدیّت و تغییر را با هم سازگار کند . بایستی که برای تنظیم حیات اجتماعی خود ، اصولی ابدی ا در اختیار داشته باشد ، چه آنچه ابدی و دایمی است ، در این جهان تغیییر دائمی ، جای پای محکمی برای ما می سازد . ولی چون اصول ابدی به این معنی فهمیده شوند که معارفی با هر تغییرند ، یعنی معارفی یا چیزی هستند که قرآن آن را یکی از بزرگترین « آیات » خدا می داند ، آن وقت سبب آن می شود که چیزی را که ذاتاً متحرک است از حرکت باز دارند » . (لاهوری ، محمّد ، تهران ، نشر : رسالت قلم ، ص 167 )

در نهایت به این نتیجه می رسیم که در طرح و تبیین « تئوری تکامل معرفت دینی » ، دکتر علی شریعتی بر دیگر هم اندیشان خویش در گستره ی ایران ، قدمت و سبقت تاریخی و زمانی دارد . دکتر شریعتی ، شاخص ترین فردی است که در آن تزاحمِ افکار و امواجِ بلا خیزِ حیاتش ، چنین مبحث عظیم و دامنه داری را که در شکل گیری اندیشه ها و مقبولیتِ نگاه ها و مشروعیّتِ  قرائت های دینی ، بسیار مهم و ارج نهادنی است پایه گذاری کرده است .

9 ماه مبارک رمضان 1437 هجری قمری / 29 خرداد ماه 1395 خورشیدی

انتهای پیام/   امین یاری

 

استفاده از این مطلب با ذکر منبع بلامانع است


4 ديدگاه مطلب براي " تئوری تکامل معرفت دینی در اندیشه ی دکتر علی شریعتی " ارسال شده است.

  1. نقد گفت:

    آقایان متولی سایت لطفا این چنین مقالات طولانی را در 2 یا 3 قسمت چاپ کنید تا مخاطب حوصله خواندنش را داشته باشد. قبلا چنین تذکری داده شده بود

  2. علی گفت:

    شما حوصله دارید برای خود اسم نقد انتخاب کرده ودیگران رانقد کنید ولی حوصله خواندن ندارید اول اسم خود را اصلاح کنید بعد . از مدیریت سایت انتظار می رود مطالب را با اسم مستعار چاپ نکنند

    • نقد گفت:

      علی آقا با این تندی و عصبانیت که در نوشتارتان است معلومه خود نویسنده مقاله یا از اطرافیانش هستید والله اگر اسمم را به جای نقد ؛ علی هم میزاشتم به اون هم اعتراض میکردید باور کنید عزیزجان هدف من اعتراض به طولانی بودن مقاله تان نیست بلکه پیشنهادی بود به سایت محترم در حمایت از مقاله شما و اینکه همه مخاطبین با حوصله و دقت تمام مقاله خوبتان را بخوانند نمی دانم چرا از این پیشنهادم این چنین برآشفته اید . برایتان موفقیت و اخلاق خوب آرزومندم .

  3. کاووس گفت:

    آقا من موندم شماها چی میخواین بگین؟اصلا گیرم این نظریه مال شماست،خب که چی؟چه دردی رو دوا میکنه؟اینقدر که برای این چیزا وقت میذارید،برای خودتون بذارید قطعا نتیجه ای خواهد داشت.
    ندیدم یه معلمی بازنشسته بشه و دنبال این مسائل بیمورد نره.
    خلاصه خالی از لطف نیست بگم خدا قوت

ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین و تضییع حق بوده یا ضعیف و دارای بار حقوقی باشد، تائید نخواهند شد


آخرین اخبار