ایلقار نیوز / طاها عشایری :خانوادهها، استحکام خود را در مقایسه با گذشته بهشدت ازدستدادهاند. هرروز شاهد مواردی از قبیل طلاق، اختلاف و… هستیم. دیوارههای دفاعی خانواده هرروز در حال ریزش است.
استان اردبیل، خاستگاه مذهبی دیرینهای در سرزمین ایرانزمین دارد، مهد پرورش تفکر دینی، اخلاقی و رفتاری است. اردبیل را به اسم تشیع، مهد مدنیت، دینداری، ساده زیستی، صداقت، زلال در افکار و عقاید میشناسند. سادگی، ایمان، اعتماد، پاکدامنی و صداقتشان در مناسبات اجتماعی از خصیصه مردان این مرزبوم است، اما همراه این خوبیها، اتفاقات ناگواری نیز، خوشیها و شادابی را از مردمانش گرفته است
نگرانکنندهترین، واقعه مردمانش، طلاق و جدایی دختران و پسران تازه عاشقی است که با هزاران امید، راهی دنیای دیگری میشوند، اما مسائل، موانع و دل رنجهایی، آنها را وارد دورانی دردناکتر از عاشقی و شادی، دورانی پراسترس و دورانی مملو از تناقض و کشمکشها کرده است.
زلزلهای که بهش همه عادت کردهایم و جزئی از اتفاقات روزمره شده است. حکایت ما، طلاق و پسلرزههای ازدواج است. سرانجام هر زوجین، دیگر هراسی و اضطرابی در دل مردم ایجاد میکند، کسی با اطمینان و ایمان دل به تداوم زندگی زوجین نگاه نمیکنند، در سنین آبا و اجدادی ماها، سر بخت رفتن جوانان در سنین پایین آرزوی شیرینی بود که ماندن بهپای هم نظارت سنتها و حضور گرم خانوادهها، آنها را در تلاطم و بحرانهای زندگی محافظت میکرد. هیچوقت از جدایی، طلاق و مرگ عاطفی خبری نبود. افزایش ناگهانی طلاق و کاهش میل به ازدواج در چند دهه اخیر، حکایتی نگرانکننده از آینده این استان را میدهد، پرسشهای متعددی راجع به علت وقوع طلاق مطرح شده و پاسخهای متنوعی را نیز میطلبد.
دو نگاه عمده به پدیده طلاق در جامعه رایج است یکی نگاه عوامانه و دیگری نگاه عمیق و نخبه محور به این امر است. در نگاه عامه، ازدیاد ثروت، رفاه، پشت پا زدن به سنت آبا و اجدادی و شکاف نسلی و در نگاه نخبگان، علتهای به نسبت عمیقی مثل عدم شناخت کافی، فقدان اعتماد، سوء بیجا، رسوخ رسانههای بیگانه و رواج شدن فرهنگ ازدواج سفید و فرار از مسئولیت اجتماعی زمینهساز جدایی بین تازه عاشقان شده است. مشکل اقتصادی به هر نحو قابلتحمل است چهبسا والدینهای ما با سختی زندگی دستوپنجه نرم کرده و گرسنگی، درآمد پایین و زندگی سخت را به سرانجام خود رساندهاند.
بهسختی میتوان گفت که علت اقتصادی مؤثرترین عامل است، اما اثرگذار است. باید سراغ علتهای دیگری رفت که تحمل دو زوج را در زیر یک سقف غیرممکن میسازد، گاهی طلاق در بین اقشار ثروتمند نیز رخ میدهد، ما باید به سمت امری برویم که بتوان بهخوبی پاسخ داد، آن عدم مقاومت روانی، عدم آمادگی زوجین برای تشکیل زندگی، جوانی و بیتجربگی، دخالت همهمه وار و پر از تنش اطرافیان در زندگی، اشتباه گرفتن جای عشق و احساس و بیتوجهی به زمینههای فرهنگی تقریباً مشابه، علت ممکن در طلاق هستند. اگر نفرت در بین زوجین حاکم باشد، دو زوج با مهریه سنگین نیز تحمل هم را نخواهند داشت، در جامعه امروزی از بس تداوم زندگی زوجین با اضطراب همراه است، خانواده مهریه سنگین و اماواگرهای طاقتفرسا را دلیل بر زیستن در زیر یک سقف میدانند، خود همین امر، خود دال بر تنش، طلاق و اختلاف است. درگذشته در ازدواج امید و اعتمادی تعمیمیافته وجود داشت، اما امروز برای ازدواج حتی در بین خویشاوند، همراه بابیم و نگرانی هستیم. علت را باید در جهانبینی و تفکر خود جستوجو کرد. علت آن در عملکرد نامناسب رسانه، مدارس، دانشگاهها، دستگاههای غیر پیدا کرد. قصد بر نصیحت کسی نیست، ولی اندکی پایین آوردن توقعات، پیاده شدن از خیالات و آرمانهای نادرست، دست کشیدن خویشاوند نزدیک و دور از ابهام افکنی در زندگی دو طرف، ساده بیان کردن حقایق و موانع موجود، مصالحه بهجای لج و لجبازی، عدم شناخت دقیق نسبت به همدیگر و… منجر به افزایش کشمکش بین زوجین میشود. باید این را نیز دانست که ما شخص ایده الی نداریم، ما فردی نداریم که تمامی ملاک و معیارهای زیبایی، اخلاق، علم، ثروت، دیانت و صداقت را در یکجا داشته باشد، هر فردی در جایگاه خود دارای حسن و عیبهایی است.
اگر شما در باغچهای زیبا، هی بیل بزنید، به یقین کرمی از آن خاک خواهید یافت، پس اگر به دنبال عیب و ایراد بگردی، این تصور، منجر به شکلگیری عیبی در دیگری در ذهن خود خواهد کرد، از همینجا مسئله به وجود میآید، بهجای حل کردن به طرح پرسش میآیید، آنگاه بحران بزرگتر میشود. بهترین مکانیسم حل بحران زوجین، واگذاری امور به خودشان بهشرط حمایت مؤثر اطرافیان است، لجاجت، واقعیت را گم میکند، زیبایی را پنهان و زشتیهای غیرواقعی را عریان و آشکار میسازد، زندگی را تنشی بدون میانجی بدل میسازد، پس باید اندکی خود را مشاوره کنیم، میتوانیم از دیگران نیز کمک بگیریم، طلاق دادن گاهی از طرف خانواده به معنای شکست رقیب است، این شکست رقیب نیست بلکه شکست خودی نیز هست، در طلاق، مسئله غیرت، تعصب، حیثت و قدرت بدجور معنا و مفهوم میشود. زوجین، هیچوقت معیار کاملی نخواهند داشت، مگر اینکه کنار بیایند، بر خوبیها و محاسن تکیه کنند، اعتماد را جایگزین بدگمانی، سوءظن و سؤالهای بیمورد نمایند. این نیازمند، صداقت، ایمان و یقین نسبت بهسلامت همدیگر است. آنچه نقطه آغاز فروپاشی یک سازمان خانواده است، گاهی بدبینی زوجین نسبت به هم است.
ذهن تنها دالانی است که هزار اشتباه میکنند، هزاران تصمیم میگیرد، اما واقعیت چیز دیگری است. واقعیت یکچیز است، برداشت از آن چیزی دیگری است که ممکن است از واقعیت هزاران فرسنگ به دور باشد، پس تصورات واهی نسبت به هم یا از رفتارها، کلامها و یا گفتهها طرفین ممکن است، خطری بر فروپاشی عاطفه زوجین باشد. ایمان داشتن به هم صداقت ورزی، دینداری و اعتماد و یقین نسبت به همدیگر، تنها کافیترین منبع برای تضمین سلامت زندگی زوجین است. پول و ثروت ابزار هستند و وسیله برای رسیدن به اهداف. اگر آن را هدف بدانند، جای وسیله و هدف گم میشود، تعادل روانی و عاطفی زندگی به هم خواهد خورد. زندگی زیباترین و لطیفترین واژهای است که باید آن را باجان و دل حفظ کرد، زندگی بیدی نیست که بهر بادی بلرزد. پس زوجینی که در خیابانها، کوچه و بازارها با همدیگر آشنا میشوند، ممکن است همدیگر را در همین مکانها نیز ول کنند و بروند پی کسی دیگر، پس شناخت عمیق، سلایق یکسان، طبقه اجتماعی یکسان، تحصیلات نسبتاً برابر، بررسی دقیق سوابق خانوادگی افراد، تفاهم عقلانی، پایبندی طرفین در معیارهای دینی، عدم تعارض در مسائل خانوادگی، حمایت از یکدیگر در سختیها و مشکلات، تقدم ارزشهای اخلاقی بر سایر ملاکها از مواردی هستند که بهاحتمالزیاد، میزان طلاق را کاهش میدهند.
دادگاه پر از جوانانی است که ما در دو سال اول زندگی، پا به تشکیل پرونده گذاشتهاند. مشاهدات حاکی از این است که ما بین سنین 18-25 طلاق بیشتر، بین سنین 25-33 شدت آن کاسته شده و این روند دیگر از 34 به بالا بهندرت رخ میدهد. پس باید در سنین کمتر از 30 سال بیشتر برنامهریزی فرهنگی و مشاوره صورت بگیرد و یا خود افراد میزان دانش اجتماعی خود را به نسبت بهسختی های زندگی بعد از ازدواج افزایش دهند. ازدواج فقط دو نفر نیست بلکه به یک شبکه اجتماعی گسترده متصل میشوید، شاخ و برگها زیاد میشود، در این شاخ و برگ هم ممکن است روزنههای ترقی، خوشی و جهانی وسیع پیدا شود و هم خرابیها و مشکلات و دردها. بر این اساس، همه اعضای جامعه در ازدواج دقت کنند، چراکه پیامدهای ازدواج نامناسب، عمری انسان را از دنیازده، خسته و به فردی متشنج و بیماردل تبدیل میسازد و سرمایههای عاطفی و دینی خانواده را از بین برده و بار نگرانی آنها را دوچندان میکند.