ایلقار نیوز:تاریخ زندگی انسانها، پر از فراز و نشیبهای گوناگونی است. خوشی و بدی، رنجها و خاطرات تلخ و شیرین مسائل ذاتی زندگی هستند. زیبایی زندگی به همین غیرقابلپیشبینی بودن حوادث و فرایندهای جهان است. آنچه در محیط اطراف ما رخ میدهد پدیدههایی هستند که باید رخ بدهند. زیبایی دنیا و شیرینی و لذت آن نیز به همین اتفاقات است. مرگ اصلاً بد نیست جزئی از زندگی است و همیشه باید خدا را به خاطر اینکه مرگ را قرار داده شکرگزار بود اگر از آن بترسیم لذت و زیبایی دنیا را نخواهیم توانست درک کرد. فقر و ناداری نیز لذتهایی دارد در نوع خود. هیچچیزی در طبیعت و کیهان الهی بد نیست همهچیز سرجای خود قرارگرفته است. فکر نکنیم که دنیا مسیر بدی را رفته و خواهد رفت. ما انسانها برای ساختن دنیا آمدهایم اما گاه برای تخریب نیز سوق دادهشدهایم.
تمامی ما از اولین سالهای زندگی تا زمان جدا شدن از زندگی گسترده به هستهای با پستیها و بلندیهای زیبا و دلنشینی مواجهه هستیم. بشر گاهی بسیار ضعیف است و گاهی بسیار قوی نیز هست. اراده در این زندگی بسیار مهم است. هیتلر، صدام و یزید و شمر نیز از خاک آفریدهشدهاند. اراده منفی شان، آنها را به اینگونه تبدیل کرده است. دو نوع اراده داریم: مثبت و منفی: فرق حیوان و انسان در این است که حیوان با اتکاه به قدرت و چنک و دندان، اراده خود را بر رقبای خود تحمیل میکند و اما انسان بااراده خود قدرت خود را به کرسی مینشاند یا در صورت اقتضای اخلاق، به سبب اراده از تحمیل ناشیانه زور و قدرت بر همنوع خود می پرهیزد. در نوع ناطقه حیوانی، قدرت با پرخاشگری و آزار و اذیت ارتباط دارد و در نوعی ناطقه انسانی، اخلاق و صداقت بیشتر مد نظر است. جهان ما دنیایی پر از زیبایی هست، حتی در وجود غم و غصه نیز مسئله زیبایی نهفته هست. صورت عمومی و ثبات جامعه نشان میدهد که همه انسانها یکجور نیستند. رنج و اذیت کردن بر دیگران قدرت راندن و از قدرت دیگری اثر پذیرفتن مسائل حیاتی در زندگی انسانها هستند. وقتی یکی فرمان یا زور را میراند علت و مساله آن در کسی نهفته است که فرمان و تحمیل سلطه را قبول می کنند. یعنی راندن اراده و تحمیل به شرطی موجه است که دیگری آن را مشروع و به جان می خرد. ساختار جهان اجتماعی در وضعیت کلی خود شاهد ماجراهایی گوناگونی بوده است. قبل از همه تکانههای آدمی بیسار مهم است. هیچوقت تاریخ حافظه خود را از دست نمیدهد. خداوند زیبایی تاریخ را درگذر زمان قرار داده است. و اگر زمانها و گذر آن در دست انسانها بود، نامردی بشر تا جایی بود که زمان به نفع خود ثابت نگه میداشت و جباران تاریخ همانند تازیانه بر جان انسانها میافتادند و زمان را به نفع خود عقب میراندند. اما حکایتی هست در این روز و شب شدن و از روز عبور کردن به شب رسیدن و شب را به صبح رساندن. همه اینها از واقعیت و فرایندها و برآیندهای جدید و نویی خبر میدهد و خبرهای خوشی را برای بشر آرزو میکند. این هست که انسانها مثل گرگ به هم دندان تیز میکنند و برای شکست همدیگر هلهله به پا میکنند. بشر همیشه نسبت به هم حسود بودند. ماجرای هابیل و قابیل واضح هست. فقدان تعادل ذاتی در صورت بندی شب و روز می توانست، انفجاری با خود ببار آورد. حسادت ورزی و کینه های پنهانی و گاهی آسیب ها، در بطن تاریخ زندگی جمعی ما انسان ها نفهته است. همه ماها شاهد عینی آن هستیم که امروزه نزاکت و ادب مدنی اجازه نمی دهد در محافل عمومی و خیابان دست به یقه شویم و به همدیگر بی حرمتی کنیم، این به این معنا نیست که کرامت ذاتی یکدیگر را دانسته ایم، نه. بلکه این جنگ رودر رو را از بیرون به درون رانده ایم. اختلافات بین دوستان و همنوعان بشری حتی پیوندهای خونی و فامیلی، موید این مطلب است. رفتهرفته صورت خشونت و پرخاشگری انسانها تغییر مییابد. حادثه نقطه عطف تمامی جوامع بشری حس فرماندهی و سلطه بر دیگری حتی در سادهترین اجتماعات بشری با ابزاری ساده نظیر چوب، سنگ و چماق صورت بود. آن دوران انسانها برای انداختن وحشت در دل رقبا، به ترفندهای مختلفی متوسل میشدند. بنابراین در مسئله نزاع بشری خوب و بد مطرح نیست. مسئله لذت بردن از شکست دادن رقیب است. دنیایی دارد آدمی احساس میکند در ورای طبیعت زیست میکند و دنیای بسیار خوشی دارد. اینچنین انسانها ذهن بسیار کوچکی دارند. ذهن بستهای دارند که دنیا را بد فهمیدند. شعور آن توسعهنیافته است. به اینگونه انسانها گفته میشود گرفتار در دنیای ذهنی خود. البته چنین انسانها آدمی حریص، مغرور هستند. دو چیز در انسان صفت بسیار بدی هست ولی وجود دارد که غریزه را برای بقا و حس آرامش ظاهری ایجاب میکند. یکی حرص یا شهوت و 2- غرور انسانی.
غرور در انسانها باعث میشود که در نیایش خود چیزی غیر از همینکه هستند نبینند و نتواند صورت و جلوه زیبایی الهی در دیگران درک کنند. اینها گرفتار در حلقهای محصور از افکار و اعمال خودساخته خود هستند. انسانهای ابتدائیای که سطح فرهنگ و ذهن پایینی داشتن دنیا را همانطور تصور میکردند که در دنیای طبیعت افراد خود رخ میدهد. طبیعت و مجاورت با آنها، دنیای ساخته که در آن قهرمانی خود را در مقهور ساختن دیگران به هر طریقی میدانند. زندگی اینها فرورفته در ظلمانی است. ظلمانی که نور و تابش آن هرگز نمیتواند چهره پلیدی، زشتی و خباثت را بزادید.
آری فلسفه انسانها در ارتباط با دیگران چنین است. اینکه در مورد سرگذشت انسانها چطور باید قضاوت شود، تاریخ بهترین درس است. تاریخ هیچوقت بیماری نمیگیرد. فراموشی ذهنی در تاریخ معنا و مفهومی ندارد. تاریخ گرچه نتواند تمامی حقایق را روش کند اما میتواند ابعادی از آن نشان دهد. هیچوقت نمیتوان بهزودی در مورد انسانها قضاوت کرد. قضاوت امری پیشساخته و بسیار نادرست است. باید تاریخ را مکرر ورق زد، نوشت، خواند و آنگاه در مورد آن قضاوت کرد.
جهان اجتماعی به مسیری حرکت میکند که پیچیدگی آن اجازه نمیدهد در مورد پیشبینی انجام داد. تاریخ همیشه پنجره نگاه کردن به گذشته است. پنجرهای که هیچوقت رنگ و لعاب آن را نمیگیرد. تاریخ فردی و انسانی، طوری است که در خون و رگ انسانها جاری است و از یاد نمیرود. تاریخ شکم بسیار بزرگی دارد و صبر بسیار عظیمی. بسیاری از حقایق زندگی ما انسان از خوب گرفته تا بدی در فرایند تاریخ گشوده خواهد شد و زوایایی تاریک آن بررسی خواه شد. همیشه معمول است که حوادث تاریخی بهزودی در موردبحث و قضاوت صورت نگیرد معمولاً محققان زبردست آن را به زمانهای دور واگذار میکنند. لحظه بررسی تاریخ و وقایع مرتبط با آنچه شیرین و تلخ همیشه با تعصب و اغراض همراه است. روش تحقیق در تاریخ همیشه در طی زمان معنا و مفهوم مییابد. هر فردی باری از تاریخ اجتماع آن محل را بر دوش خود میکشد و آن را به نسل بعدی میسپارد. پس این تاریخ امانتی است الهی و هم محصول طبیعت. تاریخ من تداوم تاریخ نسل پدران و اجدادمان است. حکم کردن درباره مسائل جامعه همیشه بغض آور است. فرد با تاریخ معنا مییابد. بعضی از مسائل زندگی شخصی در لوای زندگی جمعی بارزمانی دارد. باید شب بشود، روزها برود، صبحهایی طلوع یابد و سرانجام حقیقت یا اندکی از آن بازگو شود. بعضی وقت، تجربه زیسته بیان میکند که زندگی در غم و سختیها و مبارزه با آن و پیدا کردن سازوکار و مکانیسم مبارزه با آن آنقدر شیرین است و حتی شیرینتر از روزهای و وقایع خوش آدمی. یادمان باشد دو چیز همزاد هم هستند: یکی شیرینی و یک تلخی. زندگی با این فرایند زیباییهایی دارد. خداوند این را برای آزمایش ما قرار داده، شاید در سرنوشت بشریت و خط ممتد زندگی چنین میبود. بخت و اقبال، کنکاش بشری و پیامدهایی آن نکات پر معنایی با خود دارند. در همین لوا، داستان و سرگذشت انسانها در جامعه، داستان غم باری است. بر این اساس، می توان نگاهی نو به معنای زندگی، روابط مان با یکدیگر داشت، می توان زندگی را از نو ورق زد، دفتری تازه به دست گرفت، ما نیازمندی تفکری عمیق در باره خودمان هستیم. باید به نسل نو یاد بدهیم که حسادت، کینه ورزی، بی احترامی و… جامعه را خطر می اندازد اما خوشرویی، صداقت، همزیستی مسالمت آمیز، پیام اور خوبی ها و خوشی هاست.