بی شک این هر دو از مفاهیم قدر علم سیاست اند اما یکی تا حدودی بیشتر بر قهر پایدار و دیگری تا حدودی کمتر بر مهر استوار می باشد و«سیاست زمینی است که روزانه بر آن گام می نهیم و هوایی که هردم به درون می بریم… سیاست تعیین می کند که آیا می توانیم بر سرنوشت خویش حاکم باشیم یا باید در کنج زندان بپوسیم. سیاست مقرر می دارد که حق چیست و عدل چیست!؟ سیاست حکم می کند که کشتن وطن پرستی است یا تروریسم. سیاست داوری می کند که آگاهی چیست و گمراهی کدام است. سیاست عرق گرم جبین شما را می گیرد و از آن سرب داغ می سازد و به سینه خودتان فرو می کند یا اجازه می دهد دست رنجتان در راه اعتلای میهنتان به کار افتد…» نهایت اینکه ریسمانی است که یا در چنبر آن گرفتار می شوی یا به کمک آن از قعر چاه بیرون می آیی اما این عنصر معجون و جادویِ پایان ناپذیر که هانا آرنت آن را عالی ترین نوع فعالیت بشری می خواند. آمیزه ای از هزاران عامل است که به مدد آن پیشرفت یا پسرفت را تجربه نمایند. شخص سیاستمدار در یک فرصت تاریخی فاکتور های کاریزماتیک را در می یابد اندیشه را از نخبه فکری که شهریار سیاست مدار است می گیرد ساده،تغییر،تحریف و عوام پسند نموده پس از این پردازش، فرودگاه در بین مردم یافته و به پائین می کشاند. در این راستا چنانچه قدرت منبعث از اراده یک فرد و یا گروهی، متکی بر روح خودکامگی باشد دیکتاتوری مونارشی یا الیگارشی و چنانچه قدرت منبعث از قانون و با روح آزادی باشد دموکراسی پیش می آید. دیکتاتوری بی گمان درد دیرینه بنی آدم است به رهنمود هوش بین دو گوش، ابتدا چوپانان نقش سلطانی را با رمه ها بازی می کردندآنها را گرد کرده ،راهنمایی،نگهبانی ورمگان از رمه رمیده را،تنبیه میکردند. سپس مالکان و اربابان، تا اینکه به سلاطین مطلق العنان مهار نشدنی و توتالیتاریسم انجامید، خودکامگی آرام آرام جویبار ها را به هم می پیوندد، شطی می سازد آنگاه چونان رعد و برق و چونان سیلاب یورش خویش را می آغازد سپس فرو می نشیند و گل و لای سنگین را بر دوش مردم می نشاند و می خواهد همگان را به کاخهای موهوم وادار کند؛ چون راه مدینه فاضله به مدینه فاسقه ختم می گردد. دیکتاتور در یک حالت ایستایی بر روی فکر منجمد، مانور می دهد و به لطایف الحیل و با تئوری توطئه و توهم ادامه می دهد و به سرکوب، جهت حفظ قدرت می افزاید تا اینکه سرانجام به پایانی ناگوار می رسد اما دموکراسی که در صد سال اخیر، هر سیستمی به نوعی مشروعیت اش را از آن می گیرد، زبان تفاهم در برابر زبان قدرت است این شیوه حکومتی بر سه نوع است :
1–دموکراسی مشارکتی یا همگانی: این نوع حکومت ها همواره مدنظر آنارشیست ها نیز بوده اینکه مردم در قانونگذاری و قضاوت سهیم بودند و کانونی اتوریته در کار نبود فی الواقع نظمِ بدون ناظم واتحاد بدون واحد داشتند؛ همان انسان سیاسی آتنی که در قرون میانه به انسانی ایمانی تبدیل شد و این اندیشه مشارکتی بدان سبب و سبب های دیگر چندان پای نگرفت.
2- دموکراسی انتخابی : که مردم با در نظر داشت پاره ای از ارزش ها، فرد یا افرادی را برمی گزینند که پوپر از آن بعنوان داوری مردم یاد می کند زیرا به نظر ایشان سیاستمدار از مردم پلی برای عبور از رود می سازد و بعد به این نتیجه می رسد که باید گذاشت و گذشت. اینجاست که نکسون براون به پسرش می گوید:« به همه سیاستمداران مشکوک باش»
3- دموکراسی تک حزبی: که در آن فقط یک حزب مشروعیت و حق کاندیداتوری دارند، مثل حزب بعث که بازیچه دست ابرقدرت ها شد و مصیبت های کلانی بر میهن عزیزمان به بار آورد بدون شک آنروزها نیز پیروزی از اتحاد مردم غیور ما بود.
اما نه دنیا، نه سیاست و نه دموکراسی حداقل به اندازه ی دیکتاتوری به حد پختگی نرسیده اند و بنی آدم اعضای یکدیگر هنوز هم در قاموس دموکراسی نیست.آنچه از این نامِ نامی هست دکور قضیه است؛ نه قانون خوبی که خوب خوانده شود.و لازمه اصلاح آن افکار مادران فکری نیست که در موزه ها بسیارند، ما پدران فکری میخواهیم که موجب آبستن افکاری باشند که به فردا ها بیندیشد. تا شاکله دموکراسی فرقی با شلاق هولاکوخان داشته باشد. اگر فوکویاما لیبرالیسم و دیگری آن دیگری راپایان تاریخ می داند به غایت اشتباه است. اما قدرت سیاسی پوپریسمی، مبتنی بر دموکراسی اگر زیر بنا باشد می تواند اقتصاد و فرمانروا را کنترل نماید، از سوء استفاده و از فزونخواهی جلوگیری کند و حداقل بدان سبب می توان اختلافات را کم و بردباری را بالا برد و اگر تلرانس و شکیبایی باشد و هر عقیده مخالف، عقیده اش را ابراز دارد و هر عقیده ای ثبت گردد به قول جان استوارت میل، از نسل بشری و از آیندگان و از مخالفان آن عقیده، حقی بیش از قائلان به آن، دزدی نمی شود، زیرا آزادی گوهری است که دشمنان آزادی نیز از آن بهره می برند، و این است گوهر آزادی که هر نسلی در هر عصری بدان جان داده اند.
منابع: -1خرد در سیاست – عزت الله فولادوند تصنیف، تالیف و ترجمه ص 7
آقای موسوی جنابعای از باسواد ترین چهره شهرستان میباشید حیف است در کنار عباس زاده نباشید
بنده عباسزاده را نمی شناختم ولی دیروز در رضی کل منطقه به لیاقت ایشان پی بر دند واقعا از افتخارات مشگین شهر می باشد